به یاد آرش، پونه و مسافران بوئینگ اکراینی…
در اولین ساعات اعلام حادثه سقوط هواپیمای بوئینگ ۷۳۷ اورکراینی، شماره پرواز 752، غم تمام وجود تک تک ما را فرا گرفت. شاید اینکه دیدیم دیگر آرش پورضرابی و پونه گرجی که هم دانشگاهی و هم دانشکدهای بودیم دیگر کنارمان نیستند غممان را بیشتر کرد. شاید چون با آنها زندگی کردهبودیم و همسن بودیم و یک همزاد پنداری میانمان بود دلمان آتش گرفت. شاید چون کنارشان شاهد تلاش و تکاپوی آنها و بسیاری دیگر از هم دانشگاهیهایمان برای موفقیت و آیندهای بهتر بودیم، حسرت نداشتنشان بر دلمان است. شاید چون مفهوم ساختن آیندهای روشن در ۶ دقیقه دود شد بیشتر سوختیم. هنوز باورمان نمیشود در ۶ دقیقه تمام تلاشها و امیدها و بودنها و خوبیها نیست شد. رفت و دیگر نخواهد بود. شاید چون هم سن و سالهایمان در آن پرواز بودند کباب شدیم. شاید وقتی دیدیم که همسر و دختر حامد اسماعیلیون با هزاران امید و آرزو دیگر در میان ما نیستند سراسر بغض شدیم. شاید وقتی دیدیم در دوست و آشنا و فامیل، هر کس یک نفر را در این پرواز میشناسد آتش گرفتیم. شاید چون در پس این حادثه هزاران تراژدی به وقوع پیوست از غم لبریز شدیم.
اما امروز دیگر «داغدار» توصیف حال ما نیست. ما خشمگینیم.
ما بینهایت خشمگینیم چون «دروغ» از موشک نیز خطرناک تر است!
شاید یکی از وظیفهشناس ترین افراد این حادثه، نگهبانی بود که فیلم شلیک موشک را ثبت و ضبط کرد.
خسته نباشی ای نگهبان شیفت شب حاشیه پرند، ای نگهبان حقیقت!
خداوند به همه ما برای تحمل این غم صبر دهد.
یاد همه درگذشتگان قرین رحمت و آرامش.
سفر بخیر مسافر من،
سفر سلامت، به دل بماند امید دیدار
خدا نگهدار…