شناخت رقبا یا زیر نظر گرفتن آنها؟
به دنبال طراحی اپلیکیشن موبایل و طراحی سایت هستید؟ میخواهید مثل رقبایتان باشید؟ یا داشتن سایت و اپلیکیشنی مثل رقبا را عامل موفقیت خود میدانید؟
طراحی اپلیکیشن موبایل و سایت شاید یک اولویت برای کسب و کارها باشد ولی نحوه برخورد کسب و کارها با این اولویت اساسی برای ورود به دنیای دیجیتال بسیار مهمتر است.
شرط فعالیت در هر بازاری بررسی و سنجش رقابت آن بازار و شناسایی مخاطبان هدف است. برای برخی کسب و کارها طراحی سامانه آنلاین که در اینجا منظور طراحی اپلیکیشن موبایل یا طراحی سایت است، به معنای وارد رقابت شدن با سرویسهای محبوبی مانند واتساپ، تلگرام، اینستاگرام، دیوار، دیجیکالا یا اسنپ است ولی این تمام ماجرا نیست.
در بسیاری از کسب و کارهای دیگر که خدماتی مشابه این سرویسهای نام آشنا ارائه نمیدهند نیز جلب رضایت کاربران مشکل به نظر میرسد چرا که یا کسب و کار خود را غیر مستقیم با این پلتفرمها مقایسه میکند یا بهحدی سطح نیازمندی و انتظار کاربران هنگام استفاده پلتفرمهای با سابقه بالا رفته است که دیگر استفاده از یک اپلیکیشن اختصاصی مربوط به کسب و کاری در حوزه فروش آنلاین یا سایت سفارش خدمات آنلاین که مربوط به یک محله خاص است به آن نتیجه مطلوب مورد نظر نمیرسد.
سوال اساسی اینجاست که نتیجه مطلوب مورد نظر چیست؟ اینجا هم مبحث ایدهپردازی و هدفگذاری اولیه کسب و کار مطرح است هم انتخاب درست فیچرها و خدماتی که پاسخگوی نیازهایی مشخص برای کاربرانی هدفمند باشند.
مبحث این بحث گسترده است و در چند مقاله دیگر در مورد آن صحبت کرده ایم. در مورد ایدهپردازی اولیه اینجا را بخوانید و در مورد انتخاب ارزشهای کلیدی و مخاطبان کلیدی هم در مبحث بوم و کسب و کار گفته ایم.
کاربران جدید و انتظاراتی که برآورده کردن آنها سخت به نظر میرسد
کاربران امروزی انتظارات زیادی دارند. که طبیعیست، استفاده مداوم از محصولات دیجیتالی متنوع نهتنها سطح انتظارات را بالا میبرد بلکه انتظارات و ترجیحات جدیدی را نیز برای کاربر ایجاد میکند.
به فرض کارمندی را تصور کنید که در زنجیره تامین یک شرکت کار میکند و وظیفه او این است که روزانه موجودی کالاهای انبار را در یک سامانه ثبت کند و در ادامه توضیحی از وضعیت کالا را نیز برای محصول بنویسد. طبیعی است که در بسیاری از موارد این کارمند ممکن است نسبت به عملکرد سامانه ابراز عدم رضایت کند. در بسیاری از موارد هم در مقابل استفاده از سامانهها به کل مقاومت نشان میدهند و این مسئله برای کسب و کاری که هزینهای برای توسعه سامانه پرداخت کرده است قابل قبول نیست.
ولی زمانی که از دید پیشینه تجربه کارمند به موضوع نگاه میشود شاید نتیجه گیری متفاوتی داشته باشیم. از یک سو این کارمند ممکن است تجربه ای در استفاده از محصولات دیجیتالی نداشته باشد که در این صورت فرایند پذیرش تکنولوژی برای او مشکل است. این مسئله با اموزش حل میشود.
از سوی دیگر این کارمند فردی است که روزانه از واتساپ و تلگرام استفاده میکند. ممکن است حتی فردی باشد که برای مدیریت وظایف کاری خود از Trello و یا Google Task هم استفاده کند. شاید این فرد صفحهای فعال در اینستاگرام هم داشته باشد و هرروز استوری و پست منتشر کند. پس این فرد، کاربری آشنا به فضای آپلود رسانه، نگارش و پست آن در فضای آنلاین است. قیاس ناخودآگاه و ذهنی که این کاربر از سامانهای که اجبار به استفاده از آن دارد با اپلیکیشنهایی مانند اینستاگرام و یا واتساپ است که این عدم رضایت را ایجاد میکند.
شاید به نظر کسب و کار این قیاس عادلانه نباشد. ولی مسئله خود این مقایسه نیست، بلکه نکته مهم استانداردهایی اولیه است که امروز دیگر یک لاکچری نیست. استانداردهایی که کاربر به صورت پیش فرض به دنبال آنهاست. تمامی سامانههای دولتی و پورتالهایی که از آنها بالاجبار استفاده میکنید را به خاطر بیاورید، آیا میتوانید تجربه کاربری خود در این سامانهها را با تجربه کاربری که در دیجیکالا، اسنپ، اینستاگرام، Trello و یا ابزارهای آنلاین گوگل دارید مقایسه کنید؟
مطمئن باشید اگر یک اپلیکیشن موبایل دارید که شامل یک پیامرسان داخلی هم هست ناخودآگاه با تلگرام، واتساپ و سایر نمونههای پیام رسان مقایسه میشوید. اگر به هر نحوی سایت شما یا اپلیکیشنتان دارای یک بخش فروشگاه آنلاین باشد، کاربران شما را با دیوار و آمازون مقایسه میکنند. اگر قرار است سرویسی در سامانه شما رزرو کنند، قطعا با سرویسهایی مانند اسنپ یا تپسی یا حتی علیبابا مقایسه میشوید.
این قیاس ها ناخودآگاه و کاملا طبیعی هستند.
پس چطور با اپلیکیشنی مثل اسنپ، یا دیوار یا واتساپ رقابت کنیم؟
شاید این سوال به جا باشد. شما برای طراحی اپلیکیشن موبایل برای کسب و کار نوپای خود به یک شرکت نرم افزاری مراجعه میکنید و میگویید سایتی شبیه دیوار میخواهم. یا با یک شرکت نرم افزاری تماس میگیرید و میپرسید هزینه طراحی سایت شبیه دیجیکالا چقدر میشود؟ تا اینجای کار موردی ندارد. فرض بر این است که شما برای اعلام حدودی نیازمندی خود از یک نمونه کاملا شناخته شده برای قیاس استفاده کرده اید.
همانقدر که اوبر و آمازون در آمریکا مطرح هستند، دیوار و اسنپ هم در ایران شناخته شده هستند. ولی مشکل از جایی شروع میشود که شما با هزینه واقعی طراحی سامانهای مشابه این دو سرویس مشهور مشکل دارید، پس به دنبال قالبهای آماده برای پیادهسازی پروژه خود میروید.
سامانه کسب و کار شما بعد از مدت کوتاهی لانچ میشود، ولی بازخورد مدنظر شما به دست نمیآید.
به نظر شما یک سایت فروشگاه آنلاین مختص فروش لباس چطور میتواند با دیجیکالا رقابت کند؟ یا یک اپلیکیشن سفارش تاکسی آنلاین مختص به یک شهرک محلی باید با اسنپ رقابت کند؟
واقعیت این جاست که این رقابت معنای کسب و کاری ندارد. منظور این است که وقتی شما گروه مخاطبی مشخصی را به عنوان جامعه هدف خود انتخاب کردهاید، و یک سرویس مشخص که نیاز اصلی آن افراد هست را برای آنها به بهترین شکل ممکن ارائه میدهید، یک مزیت رقابتی کاملا مشخص نسبت به تمامی سامانههای مشهور دارید. شما کاربرانی دارید که آنها را بیشتر از دیگران میشناسید.
اگر با این شناخت تجربهای مناسب و استاندارد برای کاربرانتان ایجاد نکنید، عجیب نیست که کاربران رقبایتان را به شما ترجیح دهند.
ایدهها ممکن است خوب باشند ولی اجرا همیشه کامل نیست!
قبلا این را در بلاگ نوژن نوشته بودیم و گفتیم که “بهتر بودن” زمانی ممکن است که بفهمیم کاربران چه نیازی دارند، چه نیازی ممکن است داشته باشند و چه چالشهایی بر سر راه آنها قرار دارد که ممکن است بیان نشود.
از مقاله تجربه کاربری و اهمیت آن در مسیر طراحی محصول آنلاین
زمانی این مسئله مهم میشود که به دنبال مزیت رقابتی و ارزشی افزوده نسبت به سایرین در بازار هستیم.
مزیت رقابتی خود را به درستی انتخاب کنید:
اجازه بدهید چند نکته را روشن کنیم:
تلگرام و بعد از آن واتساپ اپلیکیشنهای قدرتمندی برای پیام و ارسال فایلهای مولتیمدیا هستند. با میلیاردها دلار هزینهای که از ابتدا صرف این دو اپلیکیشن شده و تستهای متعدد و بهبودهای مستمر طبیعتا هر یک از این دو اپلیکیشن برای کاربران گزینه اولیه خواهند بود.
اوبر، آمازون و مشابههای ایرانی آن یعنی اپلیکیشن اسنپ و تپسی و سایت دیوار و دیجیکالا نیز سامانههای قوی و استانداردی هستند که کاربر و مسیر او را به خوبی میشناسند و نیازهای آنها در مقیاس گستردهای پاسخگو هستند.
ولی، زمانی که گروه مخاطبی متمرکز میشود، زمانی که بر روی نیازهای یک کاربر خاص متمرکز شویم، هیچ کدام از این اپلیکیشنها به صورت خاص و شخصی تمامی نیازهای منحصر به فرد آن کاربر یا گروه کاربری را هدف نگرفته اند.
تفاوت اینجاست که شما اگر به دنبال طراحی اپلیکیشن سفارش تاکسی آنلاین برای یک شهرک خاص و یا طراحی فروشگاه انلاین برای محصولی خاص و یا حتی طراحی یک اپلیکیشن سفارش غذا ولی رویکردی متفاوت هستید، در ابتدا اسنپ، دیجیکالا و یا اسنپ فود رقیب شما نیستند. این سامانهها تنها نمونههایی موفق برای بنچمارک کردن و مطالعه هستند.
مزیت رقابتی خود را زمانی به درستی انتخاب میکنید که به خوبی کاربرانتان را مطالعه کرده باشید. تنها به دنبال نیازهایشان نباشید، بلکه دلیل آن نیاز را هم بررسی کنید. فقط به فکر این نباشید که کاربران چه رفتاری دارند بلکه چرا آن رفتار خاص را دارند. سپس به دنبال فیچرها باشید. فیچرهایی که شاید در ظاهر شباهت زیادی با فیچرهای سامانههای شناخته شده داشته باشند ولی در عملکرد اصلی و نحوه تعامل کاربر با آن، بسیار عمیق تر از گزینههای موجود در سامانههای شناخته شده باشند.
درواقع منظور این است که اگر به دنبال طراحی اپلیکیشن موبایل هستید و یا قصد طراحی سایت دارید، صرفا همین نباید هدف شما باشد. نقاط درد کاربر یا همان Pain Point ها را هنگامی که با سایر سرویسها کار میکند مطالعه کنید، برای او لحظاتی خوشایند ایجاد کنید. اجازه بدهید سورپرایز شوند و انگیزهای برای فعالیت بیشتر داشته باشند.
زمانی که به خوبی کاربر را مطالعه کردید، آن زمان به دنبال رقبایی در سطح اولیه فعالیت و سپس در سطح کلان بروید، نه برای مقایسه خودتان با آنها بلکه برای مطالعه آنها تا بتوانید بیشتر و بیشتر دغدغه کاربرانتان را پاسخگو باشید.
نقش ما به عنوان یک شرکت نرم افزاری
نقش هر شرکت نرم افزاری در کنار شما باید فراتر از یک توسعه دهنده باشد. و ما هم با اعتقاد به این مطلب مسیری مطالعه شده برای فرایند طراحی سامانه آنلاین مشتریانمان ایجاد کردیم.
با ما در ارتباط باشید تا بیشتر ایده شما را کنکاش کنیم و در کنار هم به دنبال راهکاری قویتر برای ساخت اپلیکیشن موبایل یا طراحی سایت اختصاصی کارآمد باشیم.